loading...

آئین مستان

سینه زنی واحد وفات حضرت ام البنین, وفات حضرت ام البنین, ام البنین, متن سینه زنی وفات حضرت ام البنین,سینه زنی وفات حضرت ام البنین, متن مداحی وفات حضرت ام البنین,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3748 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 527 زمان : نظرات (0)

دگر این کاروان یاسی ندارد
کاروان داره میاد سمت مدینه،ام البنین منتظره
دگر این کاروان یاسی ندارد
که با خود شور و احساسی ندارد
بیا ام البنین برگشته زینب
بیا استقبال زینبت، بیا دختر امیرالمومنین رو به آغوش بگیر
مادر،برگشته از رسالت انجام دادم ....
آنقدر به ما سنگ زدن ، بی بی .... بی بی ......
بیا ام البنین برگشته زینب
ولی افسوس عباسی ندارد....
چی صدا زد بی بی ام البنین؟
مخوان از ماه مقطوع الیدینم
مزن آتش به جان ای نور عینم
مخوان از ماه مقطوع الیدینم
زینب من یه سوال دیگه دارم
چه شد در کربلا هستی زهرا
حسینم وا حسینم وا حسینم ....
یه جواب داده خانم زینب ، مادر ، ام البنین ...
دلم را تا ابد در خون کشیدن
حسینم را به مقتل سر بریدن


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1146 زمان : نظرات (0)

آنكس كه زهرا عشق را كرده نثارش

و آن مادری كه عشق گردیده دچارش

آنكس كه بیت خالی از زهرای ِ مولا

رونق گرفت از مهر و لبخند ِ بهارش

آنكس كه زینب یافت بعد از مادر ِ خود

در گرمی ِ آغوش و دستانش قرارش

آنكس كه مادر شد حسین و مجتبی را

با چادر ِ خاكستری و وصله دارش

عاشق نه تنها بلکه خود عشق آفرین است

یعنی عزیز فاطمه، اُم البنین است

عالم به خاک افتاده ی اُم البنین است

مهر و وفا سجاده ی اُم البنین است

راه رسیدن بر مقامات و کرامات

راه ادب از جاده ی اُم البنین است

هر کس که مست کربلا شد، شک ندارم

با معرفت از باده ی اُم البنین است

آنقدر که روز قیامت روز روز  ِ

زهرا و دست زاده ی اُم البنین است

روز جزا چشمم به احسان ابالفضل

گویم که یا زهرا تو را جان  ابالفضل

لیلی ِ دل ِ ما قمر بنی هاشم ِ... طرف چند شب مدینه بود،سر قبر اُم البنین نرفت،گفتن:چرا نمیری؟ فقط ائمه ی بقیع؟ می گفت:اونها امامند این خانم مأموم. روز آخر كه می خواستن محرم بشن دیدن سراسیمه با گریه،حال خراب داره از بقیع میآد.كجایی نیستی همه منتظرن؟سر قبر اُم البنین بودم. چی شد می گفتی مأموم ِ كه؟ گفت:دیشب قمر بنی هاشم علیه اسلام رو خواب دیدم، با من خیلی سرد برخورد كرد،روشون رو اون ور كردن،گفتم:آقا من چكار كردم؟ فرمود:مدینه میآی،سر قبر مادرمن نمیآی.

دامان پاکش ماه و اختر پروریده

عباس و عثمان،اون و جعفر پروریده

جاه و جلالش بین که از شاه ولایت

بر خلق عالم چهار سرور پروریده

از شیر حق آورده بچه شیر اما

با شیر خود شیر دلاور پروریده

هر چند آورده به دنیا چار آقا

اما خودش گوید که نوکر پروریده

بعد از فراق و داغ زهرای شهیده

اولاد زهرا مثل او مادر ندیده

هر چند چندین سال از عاشورا گذشته

طی شد پس از آن عمر بانو با گذشته

بالین شام احتزارش خیس از اشک

سیر مصیبت می نماید تا گذشته

یادش که می آید کنار آب و بی آب

با مشک آب، آب از سر دریا گذشته

آنقدر غرق روضه ی گودال و خیمه است

زود از کنار روضه ی سقا گذشته

گوید به زیر لب نه تنها جان سقا

عالم فدای موی فرزندان زهرا

جاریست اشک از لابه لای پلک هایش

این لحظه ها از جوهر افتاده صدایش

بانو سکینه در کنار مادر خویش

دارد تلاوت می کند یاسین برایش

سمت در حجر است چشمان سفیدش

بر سینه مانده دستهای بی عصایش

خیلی تقلا می کند برخیزد از جا

در پیش زهرا و علی و بچه هایش

در اوج گریه گفت با لبخند شادی

بانو قدم بر روی چشم من نهادی

خوش اومدی خانوم،خوش اومدی حسین،خوش اومدی آقا جان...

شکر خدا جان دادن من این چنین بود

حسن ختام ِ مادر ِعباس این بود

خانوم

اسباب زحمت شد عیادت کردن از من

عذر زحمات،بالا سر بچه ام هم رفتی،با این حال ِ خرابتون

اسباب زحمت شد عیادت کردن از من

پس لایق لطف شما اُم البنین بود

من قدرت برخواستن از جا را ندارم

مثل كی شدم؟

چون من تن عباس هم روی زمین بود

بچه ام هم نتونست جلوی پات بلند بشه خانوم،البته اون دست نداشت،اولاً شما رو ندید خانوم،اما اینقده میدونم بچه ام خوشحال شده

من قدرت برخواستن از جا را ندارم

چون من تن عباس هم روی زمین بود

دار و ندارم چهار فرزندم فدا شد

شرمنده که دار و ندار من همین بود

عمری به عباس جوانم غبطه خوردم

ای کاش در کرب و بلا جان می سپردم

در طول عمر، هر كسی رو از بازماندگان كربلا می دید،هی می گفت:جان ِ فاطمه عباسم رو حلال كنید،بچه ام تلاش خودش رو كرد،عباس كم نذاشت،دیگه نشد،مادرش بمیره، از شما خجالت كشید،خوب شد خیمه نیاوردنش،ای وای بچه ام اباالفضل... خانم من شرمنده ام بچه ام نتونست به خیمه برسه

در علقمه افتاد مشک پاره پاره

من اینطوری شنیدم،اولم باورم نشد

در علقمه افتاد مشک پاره پاره

نتیجه

دل کند در خیمه رباب از شیر خواره

شما امشب فریاد بزنید، گریه كنید،اُم البنین یه جوری ناله میزد،مروان به حالش گریه می كرد،اون جوری گریه كنید

در علقمه افتاد مشک پاره پاره

دل کند در خیمه رباب از شیر خواره

شش ماه با فریاد هل من ناصر آنگاه

افتاد بر روی زمین از گاهواره

شرمنده بی عباس، تنها شد حسینت

آتش کشید از خیمه ی زینب شراره

معجر به غارت رفت دور از چشم عباس

خون می چکید از چشم و جای گوشواره

اُم البنین صد بار از شرمندگی مُرد

چرا؟

ای کاش عباسم به خیمه آب می برد

اُم البنین فقط و فقط،فكر آب رسوندن به خیمه بود،اما تو خیمه چه خبر؟ هم می گفتند: بابا...

گر نشد آب میسر گردد

گو عمو خود به حرم برگردد

اصلاً ما تشنه نیستیم،برو بیارش،اصلاً ما آب نمی خواهیم،كی تشنه است؟ما آب نمی خواهیم،برو بیارش.

بیا برگرد خیمه ای کس و کارم

من و تنها نگذار ای علمدارم

آب به خیمه نرسید فدای سرت

حسین قامتش خمید فدای سرت

نمیدونم اُم البنین بهت گفتن یا نه؟این روضه هارو بشیر برات گفته....خانم جان! اُم البنین روضه های عباست برای تو افتخارت پیش فاطمه است،كه وقتی می بینه با عباسش چه كردن جلو فاطمه رو سفیدتر میشه،هر چند اُم البنین از ستاره های عالم درخشان تر ِ نزد خدا،اینقدر این خانم آبرو داره. اما بی بی جان من می خوام یه روضه بخونم،شما برای فاطمه روضه بخون،بی بی روضه ی شما رو گوش كنه،اینها هم روضه گوش كنند. میگه:دیدم مردم همه یه جا جمع شدن،یه عده دارن صوت و كف می زنند،جلو رفت دید همه دارن از هم سئوال می كنند،دیدم یه كسی سوار بر مركب،موی اسبش رو به زلف یه سر بریده گره زده، هر چی سر مركب پایین میاد،صورت روی زمین میخوره،همه جای ِ این صورت زخم ِ،اما معلوم ِصاحب ِ این سر، جوان ِ،رشید ِ،سوار سر رو بالا گرفته،یه نفر گفت:این سر ِ كیه؟ با افتخار گفت:عباس ِ...ای حسین.....

دیگر مرا ام البنین نخوانید

زیرا که من دیگر پسر ندارم

خانوم جان اگه بچه ام توی علقه موند، خودش هم خیلی ناراحت شد

افتادم رو زمین خیلی بد شد

به من امید بسته بودن فكر می كردن من به خیمه میرسم

روی خاکا همین خیلی بد شد

جلو زهرا..

برا اُم البنین خیلی بد شد

حیف شد به خیمه نرسیدم

حیف شد رقیه رو ندیدم

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 331 زمان : نظرات (0)

یک مادر خمیده ، هر روز در مدینه
وقت غروب خورشیدآتش زند به سینه
با یاد عاشورا ، دارد نوا بر لب
هم پای اشک او گریه کند زینب
از جسم عریان و تیر و سنان گوید
از قصه ی تشت و از خیزران گوید
با صد احساس ، ام العباس
از وداع علقمه فغان کشد از دل  
خواند روضه از آن نیزه
گه گشته هم دم سر ابوفاضل
ابوفاضل ...   
درعلقمه چه غوغاست،عرض وسما به هم ریخت
هرگوشه تکه ای ازآب آور حرم ریخت
فرقش، ترک خورد و دستش جدا افتاد
از هم پراکنده دست خدا افتاد
چون بر زمین بی دست ،افتاد و پرپر شد
تیری که در چشمش،شد هی فرو تر شد
مشکش پاره ، راه چاره
شد بسته بر امید زینب و طفلان
مظلوم ارباب، زار و بی تاب
مانده در راه خیمه بی کس و حیران
حسین جانم
وقتی که واژگون شد،زخمی و خسته سقا
دید از وفا برایش دامن گرفته زهرا
از کودکی هر دم،از کوچه ها بشنید
حالا به چشمانش آن روضه را می دید
یک هاله ی خونی ، بر چشم بانو بود
یک دست او دائم ، بر روی پهلو بود
یاثارالله ادرک اخا
ساقی حاجت رواشده دم آخر
زار و مجنون ، غرق در خون
عباست را پسر صدا زده مادر
ابوفاضل
کی میروم زیادم،وقتی که بی پر و بال
دیدم به چشم خونم،افتاده ای به گودال
می دیدی و میزد،خصم لعین مارا
زان لحظه ها دارم بر تن کبودی ها
آتش به جانم زد ، قلب مرا بشکست
وقتی که آن نامرد، بر سینه اش بنشست
لب ها عطشان ، بودی عریان
زخمت کاری به سینه شد حسین جانم
حیدر بودو ، مادر بودو
قتلگاهت مدینه شد حسین جانم
یا ثارالله ...  یا ثارالله و ابن ثاره
در راه عشق ارباب ، هستی به کف نهادم
آقا دهد اجازه ،  آماده ی جهادم
تا خون بود در رگ ، شیعه بود هشیار
هرگز نمی گردد ، آن قصه ها تکرار
حال ای صعودی ها ، این جا ولی دارد
ای بی سر و پاها ... ایران علی دارد
سر تا پا گوش ، خونم در جوش
روی سربند من نوشته یا زهرا
یا میمیرم یا پس گیرم ،
خاک پاک بقیع آل حیدر را
یا ثارالله ...  یا ثارالله و ابن ثاره


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 336 زمان : نظرات (0)

هر زمانی به میان حرف قمر می آمد
پرتو مادری ات مد نظر می آمد  
پرورش دادن مردی به بلندای ادب
فقط از عهده ی دامان تو بر می آید  
پسرانت همه چون شیر شجاعت دارند
به تو این ام بنینی چه قدر می آید
ای میان دار بقیع آه بکش ، داد بزن
از صدای تو صدای همه در می آید
چهارتا قبر کشیدی بگو اصلا اینها
به قد و قامت آن چهار پسر می آید
لحظه ی آمدن قافله را یادت هست
دیدی از چهار پسر ، چهار سپر می آید

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 621 زمان : نظرات (0)

الا مادر به قربون جمالت

رخ چون بدر و ابروی هلالت

عباس من

شنیدم کام عطشان جان سپردی...

خیلی چیزا به من گفتن عباسم

شنیدم کام عطشان جان سپردی

گل ام البنین شیرم حلالت ....

عباس من

شنیدم دست هایت را بریدن

شنیدم چشم نازت را دریدند....

(چو طفلان این خبرها را شنیدن

همه از هم خجالت میکشیدن )

شاید گفته باشه ، بشیر ، باورم نمیشه عمود به فرق عباس زدن؟!! مگه میتونستن به این راحتی این کار رو کنن؟!! اول گفت خانم، دستاشو جدا کردن کنار علقمه.... بعد یه نانجیبی تیر به چشمش زد ... وای ....اما یه وقت یه نانجیبی صدا زد اون که از صبح همه ی لشگر کوفه رو در رعب و وحشت نگه داشته تویی؟؟ صدا زد نانجیب الان که دست ندارم اومدی؟؟ الان که تیر به چشمم زدن اومدی؟؟؟ عباس من که دست دارم ، یه وقت چنان عمود آهنین به فرق عباس ..... صدای نالش بلند شد داداش .... الان دیگه برادرت رو دریاب.... این صدا رو به کربلا برسون همه با هم.... ان شاالله شهدا ، گذشتگان امام راحل فیض ببرن صدا رو به کربلا برسان بگو یا حسین ...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 993 زمان : نظرات (0)

ای مدینه گریه کن بر حال من
گریه سر کن بر من و اقبال من
 
ناله های آتشین را گوش کن
شکوه ی ام البنین را گوش کن
ای مدینه یاد داری بیش از این
یک مدینه بود و یک ام البنین
بود کانون وفا کاشانه ام
بوی زهرا میرسید از خانه ام
جای خانه در تو بستان داشتی
هیجده سرو خرابان داشتی
بود عالم عرصه ی جولان من
کعبه می شد دم به دم مهمان من
خانه ام خوش بو زعطر یاس بود
در کنارم اکبر و عباس بود
به چه شیرین روزگاری بود و رفت
بر سر من سایه ساری بود و رفت
یاد آن کانون احساسم بخیر
ای مدینه یاد عباسم بخیر
یاد باد از قامت رعنای او
یاد باد از طلعت زیبای او
خوب دانم نرگس مستش چه شد
خوب دانم  با سر و دستش چه شد
زینبم گفتا که آن روح ادب
کشته شد بین دو دریا تشنه لب


تعداد صفحات : 5

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 17
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 233
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 2,433
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 2,433
  • بازدید ماه : 104,976
  • بازدید سال : 1,147,117
  • بازدید کلی : 19,652,945